یاسین در پارکی زیبا در فومن .این فرفره را هم منجیل براش خریدیم.یعنی رفته بودیم زیتون بخریم اقای فروشنده فرفره را داد دست یاسین و اخر کار حساب کرد.اینم یه جور روش کاسبیه!

یاسینم چرا اومدی بیرون خطر ناکه مامان.اینجا را یادم نیس کجاس.میپرسم بهتون میگم.

یاسین در اولین رویارویی با دریا.کلی با بچه ها شن بازی کرد .بعد کم کم بردیمش داخل آب .عکساش باشه برای بعد

یاسین در انتهای گردنه حیران.در راه اردبیل

این عکس هم مربوط میشه به بازاری در تبریز.البته اینجا پسر گلم تب داشت و اصلا سرحال نبود.
یاسین در حال رانندگی
اینجا هم مربوط میشه به ائل گلی تبریز.
salaaaaaaaaaaam
khosh gozasht yasin nazaresh dar morede darya chi bud?abji 90 ra doros kon 92 dorose
سلام.جای شما خالی بود.تو اب یه کم می ترسید.ولی بهش خوش گذشت.وقتی میخواستیم از دریا برگردیم حسابی گرسنه شده بود.همسفری ها و بابای یاسین شن می ریختن به بدنش بدش میومد و جیغ می کشید:
خدا حفظش کنه